وقتی صحبت از آلودگی صوتی پیش میاید اکثرا توجه مردم به سمت کارخانه ها – کارگاهها یا خیابانهای شلوغ و پر تردد و بوق کامیونها و ماشینها جلب میشود .
موتور برخی دستگاهها صدا های بلند و عجیب دارد اما اگر کارنکند چرخ اقتصاد کشور نمیچرخد.
بخاطر این دست آلودگیهای صوتی – هوا و آبی است که کارخانه ها و کارگاهها را دور از نواحی مسکونی احداث میکنند. اما برخی اصناف هم مانند چوب بری ها و دکور سازی ها – آهنگری و تعمیرات ماشین – برش سنگ و طلا و نقره سازی هم هستند که گاه گاه در برخی محله های مسکونی در حال فعالیت هستند و همینکه خسته و کوفته سرت را روی بالش میگذاری تا کمی بیاسایی سر و صدای مهیب و هولناک این دستگاهها شروع میشود .
برخی عادت دارند شبها در پارکینک یا مغازه خود تا صبح کار کنند مانند کارگاههای مبل و کابینت و کفش و … برخی هم در ساعت خواب مردم یعنی حدود ۲ تا ۴ ظهر بشدت مشغول کار هستند.
عده ای از نصاب ها و جوشکارها که کار نصب درب و پنجره های فلزی و نصب کولر و پکیج و سایر تاسیسات منزل را انجام میدهند، نیز توجهی به ساعات آسایش مردم نمیکنند و به قول خودشان مشتری زنگ زده و باید در هر ساعتی که باشد کار انجام و پول دریافت شود خب زندگی خرج دارد و …
بنظر شما چرا کارفرمایی که با یک جوشکار تماس میگیرد تا برای جوش دادن درب و پنجره منزلش مراجعه کند وی را ملزم به حضور و رعایت یک ساعت مشخص که غیر از ساعت استراحت همسایه ها باشد، نمیکند؟
حالا اینکه چرا تسمه کولر پشت بامها را هم درست تعمیر نمیکنند و از هر پشت بامی یک یا چند صدای جیییییر جیییییر گوش خراش می آید به کنار !
چرا همسایه هایی که در یک مجتمع زندگی میکنند درب ورودی مجتمع و حتی درب ورودی واحد مسکونی خود را میکوبند و آرام نمیبندند؟ ( حتی ساعت ۲ نصف شب یا ۳ و ۴ صبح در ورود و خروج اضطراری ؟ یا به هر دلیل دیگر مثل رفتن به مسافرت و یا برگشت از مهمانی شبانه؟ )
چرا وقتی مهمانها خانه میزبان را ترک میکنند ( اصلا مهم نیست چه ساعتی از شب – نیمه شب یا ظهر باشد ) با داد و بیداد از هم خداحافظی میکنند و چندین و چند بار بیجهت بوق میزنند مخصوصا وقتی بالاخره اتوموبیل شروع به حرکت میکند؟
چه چیزی رانندگان خودروی شخصی یا تاکسی یا … را ملزم میکند که موقع پارک ماشین درب آن را به شدت میکوبند و در پارکینگ منازل را یا رها میکنند که خودش کوبیده شود و یا زحمت کوبیدن درب و چفت و بندش را خودشان میکشند و همه عصبانیت روزانه خودشان را روی دربهای منازل خالی میکنند؟( باز هم فرقی نمیکند چه ساعتی از شب یا روز باشد )
چرا وقتی مهمانی تولد میگیریم آنهم در خانه های اپارتمانی شهری یا ویلایی هایی که فقط اسمش ویلایی است صرف حیاط دار بودن منزل نام ویلار را به خودگرفته،و هیچ اصول جلوگیری از آلودگی صوتی در ساخت آنها رعایت نشده دست جمعی از ۲۰ تا ۰ میشماریم و فریاد میزنیم ( دسته جمعی جیغ می کشیم ) میگوییم: ” تولدت مبارک !!!! ” و اینکار را حداقل ۵ – ۶ بار در طی یک مهمانی تولد تکرار میکنیم؟
مگر یک نفر چند بار در یک روز به دنیا امده و یا اینکه برای بدنیا امدنش شمارش معکوس انجام شده که الان با داد و فریاد، یاد و خاطره ان شمارش معکوس را زنده نگه میداریم؟ و چرا این جیغ ها را نگه میداریم دقیقا برای ۲ نصف شب ؟؟؟؟
همین الان که من دارم این متن را مینویسم دو همسایه آنطرفتر خانم خانه ای که تازه به این محله تشریف آورده اند، در طی یک مکالمه تلفنی با مادرش در حال درد دل کردن است و تقریبا ۳ ساعتی هست که این مکالمه ( احتمالا در یکی از اتاقهای منزلشان و نه در حیاط ) جریان دارد. اما متاسفانه تمامی اهل محله از جریانات و اتفاقاتی که در خانواده ایشان رخ داده با جزئیات اسامی افراد و شجره نامه با خبر شدند چون پنجره ها باز هستند و هوا گرم است و خواهی نخواهی به اجبار همه وقایع ریز و درشت زندگی این همسایه تازه وارد را فهمیدند !!!
زن بیچاره انچنان غرق در داد وبیداد و حرف زدن است که اصلا حواسش نیست چه حرفهایی را با اهل محل در میان میگذارد و به زبان ساده پته چه افرادی از خانواده اش را ناخواسته روی آب نمی ریزد!؟
به نظر شما اگر مادر این خانوم یا یک بزرگتر در خانواده یا مدرسه، به ایشان یاد میداد که صحبت کردن با تلفن منزل – موبایل چه در خانه و چه در تاکسی – چه در اتوبوس و خلاصه محلهایی که مردم دیگر هم حضور دارند، اداب و اصول خاص خود را دارد و نمیشود هر حرفی را با صدای بلند گفت و … ؛ چه کسی از اسرار مگوی این خانواده با خبر میشد؟ خدا میداند که این مکالمه بسیار ساده چه پیامدها و سوء استفاده های بدی میتواند برای این خانواده به همراه داشته باشد؟!
حالا اگر منظورم را خوب متوجه شدید اینبار که در اتوبوس نشستید و خواهرتان یا هر شخص دیگری تماس گرفت تا با شما درد دل کند، مراقب باشید و بفرمائید که در جمع هستم و بعدا صحبت میکنم حتی اگر در خانه هستید حواستان باشد پنجره ها را باز نگذارید و ولوم صدای طرف مقابل را هم کمی در گوشیتان پائینتر بیاورید تا صدا مخاطب هم شنیده نشود و از هر نظر حریم خصوصی خانواده خود را حفظ کرده باشید.
در ضمن خدا میداند که چقدر آلودگی صوتی را هم کمتر میکنید.صواب دارد.
یک نکته جالبتر ( به نظر من دردناک تر ) صدای “هووووووووووووووووو ه ” — “هوووووووووووووووووو ه ” است .
که نه صدای شادی است نه اهنگ دلنشینی دارد و اصلا معلوم نیست از کجا وارد فرهنگ ما شده و کل یک مجمع مهمانی و شادی را به یک جعبه تشدید نا موزون جهنمی تبدیل میکند که مجبورت میکند هرچه سریعتر از فضا خارج شوی تا تنظیمات مغزت به هم نریخته و داغون نشده!!! و به تنظیمات کارخانه برنگشته ای !!!
من اصلا با شادی کردن مخالف نیستم و برعکس معتقدم مردم شاد عقل و ذهنشان خیلی هم خوب کار میکند و در نتیجه عملکرد درست تری در جامعه دارند و کلا جامعه شاد یعنی جامعه فعال و پویا …
اما بخدا شادی کردن هم اصول خود را دارد و استخراج صداهای ناهنجار و فریادهای عجیب و غریب اصلا نشانه شادی نیست بلکه نشانه یک نوع تخلیه روانی است که در زمان و مکان کنترل نشده صورت میگیرد ( به اصطلاح جو گیر جمع می شویم ) و این زیبنده یک انسان با فرهنگ و زیستیار نیست!
حالا نمیخواهیم باکلاس باشیم عادی هم رفتار کنیم بد نیست… راستی همسایه های ما چه گناهی کرده اند که باید جیغ و فریادهای ما را تحمل کنند؟ خودتان چقدر خاطره بد از رفتارهای ناهنجار اینچنینی افراد جامعه داشته اید ؟
بیایید خود را به جای هم فرض کرده و در ذهن خود موقعیت ها را جابجا کنیم بعد در مورد همدیگر قضاوت و رفتار کنیم.
بسلامتی اکثر ما دوران بلوغ را پشت سر گذاشته ایم و باید یک سری اصول و اداب اجتماعی را در جامعه خود رعایت کنیم وگرنه در صورتی که هرکس بخواهد هر کاری که دلش میخواهد بکند و هوای در و همسایه را نداشته باشد مقوله تربیت معنای خود را از دست می دهد و به قول قدیمیها سنگ روی سنگ بند نمیشود ….
حالا هرچقدر دوست دارید بیایید دور هم بنشینیم و از گفتار و کردار و پندار نیک حرف بزنیم و به تمدن چند هزار ساله مان ببالیم…
نیاکان ما با عمل به آداب و اصول اخلاقی زندگی کرده اند که توانسته اند این تمدن چندین و چند ساله را حفظ کنند با حرف زدن که نمیشود تمدن ساخت، باید به حرفهایی که از نیاکانمان آموخته ایم، عمل کنیم و این عمل کردن به اصول شهروندی را باید فقط از خودمان شروع کنیم و کاری نداشته باشیم که دیگران چه میکنند.
اول اندیشه … بعد عمل به اندیشه …. غیر از این باشد فاتحه جامعه مان خوانده است توسعه پایدار شهری پیشکشمان !
اگر تک تک ما به تنهایی به اصول و اخلاقیات احترام بگذاریم و شهروند خوبی باشیم، پس از مدتی خواهیم دید که به یک جامعه پایدار هم از لحاظ روانی و هم از نظر اسایش و آرامش می رسیم و تنش ها کمتر میشوند مغزها بهتر کار میکنند شبها راحتتر میخوابیم و بازده کار و زندگیمان هم بیشتر میشود.
کافیست که یک سری اصول و خط قرمز ساده برای شخص خودمان وضع کنیم و تصمیم بگیریم که هر روز بهتر از دیروز باشیم.
اگر دقت بفرمائید در اکثر جملات، بنده ؛ خودم را هم با مخاطبانم جمع بسته ام چون منی جدا از شما وجود ندارد و ما همه با هم هستیم که این جامعه را میسازیم اما با رعایت حقوق همدیگر و هر روز بهتر از دیروز بودن !
هر چه بیشتر بیاندیشیم و بهتر عمل کنیم جامعه پایدار تری خواهیم داشت! و مانند نیاکانمان نام نیک از خودمان بجای خواهیم گذاشت…
یادمان باشد هیچکس از خوبی کردن ضرر نمی بیند و ما حتی اگر دلمان نخواهد که کار خوب انجام بدهیم؛ همینکه کار بد و اشتباه در حق یکدیگر انجام ندهیم در عمل بسیار مفید و ارزشمند است.
به امید آنروز …