در پست دیروز در مورد مفهوم عامیانه توسعه پایدار صحبت کردم و گفتم که : لازمه داشتن توسعه پایدار در سطح یک شهروند، در قدم اول آشنایی شهروندان با فرهنگ زیستیاری است .
فرهنگ زیستیاری ( عبارت زیستیاری را اولین بار خودم در مقاله ای که در یک سمینار ارائه و چاپ شد، معرفی کردم و اینجا دیگر بیشتر توضیح نمی دهم) در یک جمله یعنی اینکه: به حقوق شهروندی سایر شهروندان احترام بگذاریم و زندگی را به کام سایرین تلخ نکنیم.
یک شهروند زیستیار علاوه بر اینکه صف نان بربری و سنگک را رعایت میکند، مراقب است تا گربه گرسنه ای که با التماس دور و بر و اطراف پای منتظرین در صف میپلکد، را هم لگد نکند و یا خدای نکرده با پا به این حیوان بسیار ملوس و دوستداشتنی ضربه و آسیب نزند.
چه اشکالی دارد اگر از روزییِ که خدا به شما و فرزندانتان داده به اندازه یک کف دست به حیوانی که ملتمسانه میو میو میکند، غذا بدهید ؟ خوشحال میشود در قلبش دعایتان میکند و شاید هزار و یک قضای بد را هم از سر راه شما و خانواده تان دفع کند! این را وسط حرفم گفتم تا مراقب این حیواناتی که ناخواسته بدنیا آمده و مجبور به زندگی هستند، دقیقا مثل من و شما، هم باشید و به بزرگواری خود ببخشید اگر اینها نمیتوانند مثل ما بروند سر کار و امرار معاش کنند و قوت روزانه خود را بدست بیاورند .
همچنین بهتر است اگر تا کنون نمیدانستید، بدانید که برخلاف ضرب المثلهای عامیانه قدیمی، گربه ها اصلا نمک نشناس و بی چشم و رو نیستند و بالعکس بشدت مهربان و قدرشناس هستند و تمیز با نجابت و با چشمهای معصومشان میتوانند هزاران ساعت قصه بگویند و غم و ناراحتی را از دل شما ببرند و با شیطنت هایشان یک عالمه شما را بخندانند…
بگذریم! برگردیم سراغ بحث اصلی خودمان که توسعه پایدار شهری است و میخواهیم ببینیم تا کنون چه راهکارهایی برای رسیدن به اینگونه توسعه ارائه شده است.
۱ ) کاهش اتکا به خودرو در جابجایی ( به ویژه خودروی شخصی ) ، حتما ویدئوهایی را دیده اید که در آنها شهروندان اروپایی از هر صنف، دانشمند یا کارگر یا مسوول و … با افتخار با مترو جابجا میشوند و خود ما ؟
برای هر فرد بالای ۱۸ سال خانواده یک خودرو تدارک میبینیم خب این یک تفاوت در سبک زندگی است و ما باید در این نوع سبک زندگی بازنگری کنیم تا بتوانیم شهر بدون ترافیک و آلودگی و … شهر پایدار داشته باشیم.(منهم هیچوقت به خودروی شخصی علاقه نداشتم و ندارم و همیشه از وسایل عمومی استفاده می کنم و خیلی هم خوب است نگران جای پارک و ترافیک و بنزین و … هم نیستم)
با استفاده از مترو، شهروندان پول بنزین کمتری هم پرداخت می کنند تازه بجای اینکه نگران ترافیک و جای پارک و … باشند، میتوانند کتاب مطالعه کنند – پادکست گوش بدهند و به آگاهی ها و دانش خود بیافزایند.
یا تمامی کارهای ارسال پیام و پاسخگویی به نظرات ویدئوهای آپلودی خود در شبکه های اجتماعی و فروشگاههای آنلاینشان را همانجا در مترو تا زمان رسیدن به مقصد انجام دهند و زمانهای مرده زندگی خود را احیاء کرده و به پول تبدیل کنند.
متاسفانه شخصا بارها و بارها به چشم خود دیده ام که راننده های تاکسی و خودروهای شخصی در حین رانندگی در مسیر، دائما به بهانه چک کردن مسیر، گوشی دستشان است و به محض اینکه به یک نیمچه ترافیکی میرسند و نیش ترمز میزنند،یا به چراغ قرمز می رسند، فورا پستهای تلگرام و واتس اپ خود را چک میکنند حتی یکبار نزدیک بود تصادف کنیم بس که راننده بابت پستی که دیده بود دگرگون شده بود.
ظاهرا جای پدال گاز و ترمز را گم کرد ولی خدا رحم کرد و بخیر گذشت!
کاش کمی بیشتر در مورد استفاده از گوشی رانندگانِ تاکسی ها و سایر وسایل نقلیه سختگیری میکردند.
بضی وقتها خدا هم عصبانی میشود و رحم نمیکند، تصادف رخ میدهد و فقط بخاطر چک کردن یک پُست، جان حداقل ۴ نفر گرفته میشود.
۲ ) افزایش فشردگی کالبدی در توسعه شهری
این پیشنهاد داده شده در واقع همان آپارتمان سازی خودمان است یعنی بجای اینکه روی زمین فضای بیشتری را اشغال کنیم سعی کنیم از یک سطح مشخص در یک ارتفاع محاسبه شده ساختمانی بسازیم که چندین خانواده را در خود جای دهد.
آپارتمان ها در بحث شهرسازی و محیط زیست، بسیار مهم هستند و سودمند و موجب صرفه جویی و زیبا سازی فضای شهر ها میشوند، اما شرایط و باید و نباید های زندگی در آپارتمان ها به این سادگی که در موردش صحبت کردیم، نیست.
قبل از اینکه تصمیم بگیرید ساکن یک واحد آپارتمانی بشوید؛ باید از خود بپرسید که آیا من واجد شرایط همزیستی سالم و مناسب با سایر شهروندان ساکن این آپارتمان هستم یا نه ؟
سر و صدای خانواده ما مزاحم دیگران خواهد شد یا نه ؟
چه تدابیری باید بیاندیشم تا هیچ آزار و اذیتی از ناحیه من یا فرزندانم متوجه سایر ساکنین نشود ؟
ساعتهای خاموشی و استراحت ساختمان را رعایت میکنم ؟
صدای موبایلم را کم کرده ام تا وقتی از کنار واحدها عبور میکنم و زنگ تلفنم به صدا در میآید صاحبان خانه های بغلی مثل برق از خواب نپرند؟
یا وقتی در سالن و لابی آپارتمان با گوشیم در حین رفت و آمد در حال گفتگو هستم، صدایم را تا چه اندازه بالا میبرم؟
راستی اصلا چرا باید بلند بلند صحبت کنم تا همه مشکلات کاری و زندگی مرا بدانند؟ ( در اتوبوس و تاکسی هم همینگونه رفتار میکنیم )
یا مثلا چرا باید به عنوان یک کارفرما پشت گوشی موبایل سر کارمند و کارگر خودم فریاد بزنم ؟
یا با صدای بلند بچه ام را تربیت کنم که : یالا زود باش مدرسه ات دیر میشه آماده شو و یادت نرود حتما غذایت را هم با خود بردار و خلاصه از این قبیل گفتگوها…
( دقت کرده اید انتظار داریم دیگران همه این مواردی را که گفتم و موارد دیگر را رعایت کنند و خودمان رعایت نمیکنیم ؟ راستی چرا ؟ ریشه این مشکل ما چیست که رفتارهای خودمان را نمیتوانیم آنالیز کنیم؟ و به نفع دیگران اصلاح کنیم و بهبود ببخشیم؟ )
آپارتمان سازی هزار نکته شهرسازی دارد و آپارتمان نشینی هم هزار و یک نکته مهم که باید ابتدا فرهنگ سازی شود و بعد رایج گردد.
اما فقط ایران ما نیست در هیچ جای دنیا اینگونه نبوده و نیست و آزار و اذیت در این نحوه زندگی وجود دارد در برخی کشورها کمتر و در برخی بیشتر ولی همچان در همه جا هست .
یادم میآید: یکبار استادم خاطره تعریف میکرد که ما هر سه شنبه در و پنجره هایمان را در آپارتمانمان در انگلیس می بستیم چون همسایه بغلیمان که چینی بود غذای گربه میخورد.( چینی ها همه چیز میخورند …. اما اخه چرا گربه ؟؟؟ 🙁 ))
خاطره دیگری که متعلق به خودم است: همسایه ای داشتیم که هر ماه حداقل یکبار خوراک روده درست میکرد و بوی این خوراک تا دو – سه روز از اتاقهایمان در طبقه پائین، نمیرفت. مخصوصا در زمستان! و در این دو سه روز ما هرکدام یک روسری یا دستمال دور دهان و بینی خودمان می بستیم.
همسایه دیگری هم داشتیم که نمیدانم چرا خانوم به شوهر و بچه هایش کلید نمیداد و هر شب یا نیمه شب که شوهرش از سر کار بر می گشت با صدای بلند نام پسرش را صدا میزد تا از بالا برایش کلید بیاندازند. آنهم درست جلوی پنجره اتاق من بیچاره!…
البته آپارتمان هم آسانسور داشت هم ایفون ! خانه شان هم طبقه سوم بود حالا چرا اینکار را میکردند ؟
طبیعی است نداشتن فرهنگ اپارتمان نشینی … نه اینکه فکر کنید، قصدش آزار باشد نه ! بیچاره حتی نمیدانست کارش اشتباه است.
وظیفه ما رسانه هاست که اینها را بگوییم و مردم را آگاه کنیم که با رفتارهای نسنجیده موجب آزار سایر شهروندان نشوند.
و من هم با خاطره هایی که کم و بیش به ذهنم میرسد سعی میکنم حرفهایم را با مثالهای واقعی توضیح دهم تا ملموستر و قابل فهمتر باشد.
۳ ) حفاظت و احیای نظام های طبیعی در شهر و منطقه پیرامون آن
۴ ) کاهش مصرف منابع و جلوگیری از تولید آلودگی در شهر و منطقه مربوط به آن
۵ ) بهبود زیست پذیری اجتماعات شهری
۶ ) پایندگی و تقویت اقتصاد شهری
۷ ) اصلاح سیستم اداری
در مورد بند های سوم تا هفتم در جلسات آینده بیشتر صحبت میکنیم .
تا درودی دیگر بدرود!!!